loading...
سایت تفریحی و سرگرمی فان تراک
sanaz بازدید : 55 پنجشنبه 29 خرداد 1393 نظرات (0)

اعتراف می کنم مامان بزرگ خدا بیامرزم توی95 سالگی فوت کرد صبح روزی که مامان بزرگم فوت کرده بود همه دور جنازش نشسته بودیم وهمه  داشتین گریه می کردن جمعیت هم زیاد بود من و داداشم تو بغل هم داشتیم گریه می کردیم اشک فراون بود و خلاصه جو گریه بود یکهو دختر خالم که تازه رسیده بود اومد تو حیاط وبا جدیت داد کشید مامان بزرگ  زود رفتی این رو که گفت کل خونه رفت رو هوا...حالا خندمون قطع نمی شد

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
تبلیغات

آپلود عکس
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1055
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 7
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 177
  • آی پی دیروز : 33
  • بازدید امروز : 440
  • باردید دیروز : 51
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 32
  • بازدید هفته : 491
  • بازدید ماه : 616
  • بازدید سال : 8,820
  • بازدید کلی : 94,488
  • کدهای اختصاصی
    Abzar4u