در کوی نیکنامان مارا گذر ندادن گر تو نمیپسندی تغییر ده قضا را
هر کی عیب دگران پیش تو اورد و شمرد/بی گمان عیب تو پیش دگران خواهند برد
وسط کوچه مانده ام تنها با من انگار خانه ها قهرند ای بن بست های تو در تو دوستانم کجا این شهرند...؟
اونی که واسه راحتیت النگوشو میداد زخم شده دلش برو نمکدونو بیار
باز باران بی ترانه/گریه های بی بهانه
می خورد برسقف قلبم/یادم اری روی ماهت
باورت شاید نباشد که دلم تنگ است برایت
کاش اگر گاه کمی لطف به هم میکردیم...مختصر بود ولی ساده و پنهانی بود
دل بدادم دل بدیدم در صف ات دل نشد دیوانه شداندر برت
گاهی بساط عیش خودش جور می شود گاهی به صد مقدمه ناجور می شود...
کاش قلبم درد پنهانی نداشت سینه ام هرگز پریشانی نداشت.کاش میشد راه سخت عشق را بی خطر پیمودو قربانی نداشت.گمان کردم که با من همدلوهمدردی.به مردی با تو پیوستم.ندانستم که نامردی. مردیاری نیستی در دشمنی مردانه باش این دورنگی تا به کی یادوست یا بیگانه باش
دفتر عمر مرا روز جزا باز مکن که بامید عطای تو گنهکار شدم