بچه های نسل امروز هیچوقت رابطه نوار کاست رو با خودکار بیک نمیفهمن…
شما یادتون نمیاد قدیما یخچالها قفل داشتن؟؟؟؟؟ حالا بچه های ما سوراخ سمبه های یخچال و خبر دارن چه خبره
ما بچه بودیم یه بازی بود به نام :
«همه ساکت بودند ناگهان خری گفت» …
صد برابر پلی استیشن ۳ لذت داشت !
یادش بخیر یه زمانی توو مدرسه با دوستمون هماهنگ می کردیم که :
تو اجازه بگیر برو بیرون منم ۲دقیقه دیگه میام!
بعد معلم عقده ای می گفت صبر کن تا دوستت بیاد بعد برو…..
من که حلالشون نمی کنم!!!
یادش به خیر زمانی که راهنمایی بودیم یه دبیر داشتیم هر موقع از دست ما عصبانی میشد میگفت:
گوساله ها خجالت بکشید من جای پدرتون هستم!
از اسب افتاده ايم، اما از نسل نيفتاده ايم !
اجاره نشين خوش نشينه !
از اونجا مونده، از اينجا رونده !
از اون نترس كه هاي و هوي داره، از اون بترس كه سر به تو داره !!
ارزان خري، انبان خري !
از اين دم بريده هر چي بگي بر مياد !!
از اين ستون بآن ستون فرجه !
از بي كفني زنده ايم !
از اين امامزاده كسي معجز نمي بينه !!
از دست پس ميزنه، با پا پيش ميكشه !
بعضی وقتها در مسیر زندگی باید ایستاد تا به هدف رسید
قضاوت و پیش داوری درباره ی یک شخصی مشخص نمی کند که او کیست مشخص می کند که شما کیستید...
در این دنیا خود را با کسی مقایسه نکنید در این صورت به خودتان توهین کرده اید
همیشه کار های سخت را به تنبلان نسپارید زیرا اسانترین راه ها را برای حل ان به کار میگیرند بیل گیتس
کلماتی که از دهانتان بیرون می ایند ویترین فروشگاه شعور شماست...
مرد ازاده پیوسته می کوشد که در گفتار خود اهسته و در کردار خو تند و سریع باشد
باران که میبارد همه پرندها به دنبال سرپناهند اما عقاب برای اجتناب از خیس شدن بالاتراز ابرها پرواز میکند این دیدگاه است که تفاوت را خلق میکند...
پیروزی یعنی: توانایی رفتن از یک شکسته به شکستی دیگر بدون از دست دادن اشتیاق
برای قایق های بی حرکت موج ها تصمیم می گیرند
روزی دونفر درجنگل قدم میزدند ناگهان شیری درمقابل انها ظاهر شد یکی از انها سریع کفش ورزشی اش را از کوله پیشتی بیرون اورد و پوشید دیگری گفت بی جهت اماده نشو هیچ انسانی نمی تواند از شیر سریعتر بدود مرد اول به دومی گفت: قرار نیست از شیر سریعتر بدوم کافیس از تو سریعتر بدوم و اینگونه شد که شاخه ای از مدیریت بنام مدیریت بحران شکل گرفت!
هر وقت داشتی یه ادمی رو تو ذهنت بزرگ می کردی جا واسه پشیمونی هم نذار!!!
زندگی شما بازتاب افکارتان است اگر افکارتان را تغییر دهید زندگی شما دگرگون می شود برایان ترسی
مردم شهری که همه در ان می لنگند به کسی که راست راه می رود می خندند...!
هدف زدن دو تا نشون با یک تیر نباشه برای سه تا تلاش کن
در کوی نیکنامان مارا گذر ندادن گر تو نمیپسندی تغییر ده قضا را
هر کی عیب دگران پیش تو اورد و شمرد/بی گمان عیب تو پیش دگران خواهند برد
وسط کوچه مانده ام تنها با من انگار خانه ها قهرند ای بن بست های تو در تو دوستانم کجا این شهرند...؟
اونی که واسه راحتیت النگوشو میداد زخم شده دلش برو نمکدونو بیار
باز باران بی ترانه/گریه های بی بهانه
می خورد برسقف قلبم/یادم اری روی ماهت
باورت شاید نباشد که دلم تنگ است برایت
کاش اگر گاه کمی لطف به هم میکردیم...مختصر بود ولی ساده و پنهانی بود
دل بدادم دل بدیدم در صف ات دل نشد دیوانه شداندر برت
گاهی بساط عیش خودش جور می شود گاهی به صد مقدمه ناجور می شود...
کاش قلبم درد پنهانی نداشت سینه ام هرگز پریشانی نداشت.کاش میشد راه سخت عشق را بی خطر پیمودو قربانی نداشت.گمان کردم که با من همدلوهمدردی.به مردی با تو پیوستم.ندانستم که نامردی. مردیاری نیستی در دشمنی مردانه باش این دورنگی تا به کی یادوست یا بیگانه باش
دفتر عمر مرا روز جزا باز مکن که بامید عطای تو گنهکار شدم
یک زن وشوهرهفت پسردارندوهرپسریک خواهراین خانواده چندنفرند
ده نفر
تعداد صفحات : 3