ایا میدانید فندک قبل از کبریت اختراع شد...
بدبخت ترین مومنان کسی است که در بهشت ببیند زنش هم امجاست حوری بی حوری!
به این لطیفه چند بار میخندید؟
پیری برای جمعی سخن میراند.
لطیفه ای برای حضار تعریف کرد همه دیوانه وار خندیدند.
بعد از لحظه ای او دوباره همان لطیفه را گفت و تعداد کمتری از حضار خندیدند.
او مجدد لطیفه را تکرار کرد تا اینکه دیگر کسی در جمعیت به آن لطیفه نخندید.
گذشته را فراموش کنید و به جلو نگاه کنید
او لبخندی زد و گفت:
وقتی که نمیتوانید بارها و بارها به لطیفه ای یکسان بخندید،
پس چرا بارها و بارها به گریه و افسوس خوردن در مورد مسئله ای مشابه ادامه میدهید؟
گذشته را فراموش کنید و به جلو نگاه کنید.
یارو از روی عینک چشاش رو می خارونده
بهش میگن چرا عینک رو در نمیاری؟
میگه:میگه تو وقتی باسنت میخاره شلوارتو در میاری
به یارو میگن بزرگترین ارزوت چیه؟
میگه شهر ما بشه پایتخت
میگن اخه چرا؟
میگه اخه اونوقت بهمون میگن بچه تهرون
خدایا بخاطر تمام چیزهایی که دادی ندادی دادی پس گرفتی ندادی بعدا می خوای بدی دادی بعدا می خوای پس بگیری ندادی میگی دادی اصلا نمی خوای بدی شکر
نصیحت یکی به پسرش:هیچ وقت زن نگیر به پسرت هم بگو زن نگیره!
یارو می خواسته زیر بارون خیس نشه جاخالی میداده!!!
به یه گربه میگن:مدرک تحصیلی ات چیست؟
میگه:پیش پیش دانشگاهی
یه چینی رو دار میزنن می شه دارچین!
یارو میره تو دل طبیعت هضم میشه!
طرف می خواسته دعا کنه یگه:خدایا تا زنده ایم مارا از دنیا نبر!!!
به یارو میگن اسمت چیه میگه power god new day میگن یعنی چی میگه یعنی قدرت الله نوروز
صبح: دیدن رویای شاهزاده سوار بر اسب در خواب…..
۶ صبح: در اثر شکست عشقی که در خواب از طرف شاهزاده می خوره از خواب می پره .
۷صبح: شروع می کنه به آماده شدن . آخه ساعت ۱۲ ظهر کلاس داره!!!!!!!!
۸ صبح: پس از خوردن صبحانه مفصل (علی رغم ۱۸ کیلو اضافه وزن) شروع می کنه به جمع آوری وسایل مورد نیاز: جوراب و مانتو و کیف و لوازم آرایش و لوازم آرایش و لوازم آرایش و لوازم آرایش و…
۹صبح: آغاز عملیات حساس زیر سازی بر روی صورت (جهت آرایش)
۱۰ صبح: عملیات زیرسازی و صافکاری و نقاشی همچنان با جدیت ادامه دارد .
۱۱ صبح: عملیات آرایش و نقاشی و لنز کاری و فیشیل و فوشول با موفقیت به پایان می رسد و پس از اینکه دختر خودش رو به مدت نیم ساعت از زوایای مختلف در آیینه بررسی کرد و مامان جون ۱۹ تا عکس از زوایای مختلف ازش گرفت، به امید خدا به سمت دانشگاه میره .
۱۲ ظهر: کلاس شروع شده و دختره وارد کلاس میشه تا یه جای خوب برا خودش بگیره . ( جای خوب تعابیر مختلفی داره . مثلا صندلی بغل دستی پولدارترین پسر دانشگاه - صندلی فیس تو فیس با استاد: در صورتی که استاد کم سن و سال و مجرد باشد و … )
۱ ظهر: وسط کلاس موبایل دختر می زنگه و دختر با عجله از کلاس خارج میشه تا جواب منیژه جون رو بده. و منیژه جون بعد از ۱/۵ ساعت که قضیه خاستگاری دیشبش رو + قضیه شکست عشقی دوست مشترکشون رو براش تعریف کرد گوشی رو قطع می کنه. اما دیگه کلاس تموم شده .
۲ ظهر: کلاس تموم شده و دختر مجبوره از یکی از پسرای کلاس جزوه بگیره. توجه داشته باشین دختر نباید از دخترا جزوه بگیره. آخه جزوه دخترا کامل نیست!!!!!!!!!!!
۳ ظهر: دختر همچنان در جستجوی کیس مناسب جهت دریافت جزوه!!!!!
۴عصر: دختر نا امید در حرکت به سمت خانه.
۵ عصر: یکدفعه ماشین همون پسر پولداره که جزوه هاشم خیلی کامله جلوی پای دختره ترمز می کنه و ازش می خواد که برسونتش.
۶ عصر: دختر به همراه شاهزاده رویاهاش در کافی شاپ گل زنبق!!! میز دوم. به صرف سیرابی گلاسه.
۷ عصر: دختر دیگه باید بره خونه و پسر تا دم خونه می رسونتش.
۸ غروب: دختر در حال پیاده شدناونو از ماشین اون پسره: راستی ببخشید جزوه تون کامله؟؟؟ امروز انقدر از عشق سخن گفتی مجالی برای تبادل جزوه نموند. و جزوه رو از پسر می گیره.
۹ شب: دختر در حال چیدن میز شام در خانه سه تا ظرف چینی گل سرخی جهیزیه مامانش رو میشکونه (از عواقب عاشقی)
۱۰شب: دختر در حال تفکر به اینکه ماه عسل با اون پسره کجا برن ؟؟!!؟!؟!؟!؟!
۲شب: دختر داره خواب میبینه رفته ماه عسل.
۵ صبح: دختره بیدار میشه و میبینه اون پسره پیام
داده که: برای نامزدم کلی از تو تعریف کردم. خیلی
دوست داره امروز با من بیاد دانشگاه ببینتت!!
و امروز دختر باید کمی زودتر به دانشگاه برود. شاید جای
مناسب تری در کلاس نصیبش شد!!!!!!!!!!!!!
یه روز پدر سیب زمینی میمیره عذا میگیره میشه کیوی
بز بامامانش دعواش مىشه ميره سر خيابون ميگه تاکسى کشتارگاه………………………
المپیک خنگول ها معروف به خل امپیک برگزار شد:
رشته های ورزشی:
کشتی با اسب _ شنا با مانع _ پرش روی نیزه _ اسب سواری با گاو _ گاوبازی با الاغ و
فوتبال روی یخ
غضنفر مزنه تو گوش حیف نون:
حیف نون با عصبانیت میگه جدى زدى یا شوخى بود?
غضنفر میگه جدى زدم,
حیف نون میگه خوب شد جدى زدى حوصله شوخى نداشتم
آیا می دانید نوکشیمورو چیست؟
آیا اسم یک چینی است؟
آیا اسم نیرو گاه اتمی درژاپن است؟
خیر این فریاد یک جوان مشهدی است که پشت موتور دوستش نشسته
و میگوید نکشی منو
غضنفرباگوش پانسمان شده داشت مىرفت قل مراد ازش مىپرسه :خدابد نده چى شده؟ غضنفرمىگه :گوشم دردمىکرد رفتم کشىدم.
قل مرادمىگه :همىن کارارومىکنى که واست جک مىسازن لااقل پرش مىکردى!!!!
کبریته سرش و می خارنه آتیش می گیره
یه روز یه مردی میره خواستگاری روش نمیشه بگه چوپانم میگه نمایشگاه بز دارم
مرده میره ماهی گیری میبینه تورش بالا نمی یاد میره تو اب میبینه ماهیا تورو بستن دارن والی بال بازی میکنند
یک مرده سوار تاکسی میشه در نمی بنده راننده می پرسه اقا چرا در نمی بندی میگه زرنگی میخوای در بست بگیری
به غضنفر میگن @رو بخون میگه : ای دورت بگردم"
به غضنفر ميگن آسون ترين عبادت برا تو چيه؟
ميگه:نماز ميت
ميگن چرا؟
ميگه: دو رکعت که بيشتر نيست، کفشاتم نبايد در بياري تازه آخرشم غذا ميدن
به غضنفر می گن چرا روز های بارونی با خودت چتر نمیاری؟
میگه چون روز های بارونی بابام چتر رو می بره
پسره در اتاقش رو میبنده صدای اهنگو زیاد میکنه تا بوی سیگارش بیرون نره
اولي: تا به حال به هيچ كدام از آرزوهاي دوران كودكي ات رسيده اي؟
دومي: بله، وقتي بچه بودم و مادرم موهايم را شانه مي كرد، آرزو داشتم كچل بشوم!
به غضنفر میگن روقیامت اگر اعمال خوبو بد مساوی بشه چی میشه.میگه.پنالتی میشه