با تمام دلم...
برای سلامتی مردم سرزمینم.
«چهارشنبه ی آخر»
هلهله، ترقه و آتش
مردم کوچه ها همه خوشحال
نم نمک بوی عید می آمد
آخرین چهارشنبه ی سال
***
بچه ها گرم شیطنت با هم
دور آتش چه خوب رقصیدند
وحشت اما به جانشان افتاد
لحظه ی انفجار را دیدند
***
شعله های حریص و سوزنده
داده بود اختیار خود از دست
صورت کوچکی پر از خون شد
چشم معصوم کودکی را بست
***
مادر از دردِ کودکش می سوخت
چهره اش داشت می فرسود
از نگاهش ستاره می افتاد
آتش این بار توی قلبش بود...
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
تبلیغات
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
آمار سایت
کدهای اختصاصی