loading...
سایت تفریحی و سرگرمی فان تراک
sanaz بازدید : 44 دوشنبه 26 خرداد 1393 نظرات (0)

راهنمایی که بودم به شدت جو گیر بودم، همسایگیمون یه خانومه بود که تازه از شوهرش طلاق گرفته بود، شوهره هم هر روز میومد و جلو در خونش سر و صدا راه مینداخت، خیلی دلم واسه خانومه میسوخت. یه روز که طرف اومده بود عربده کشی، تصمیم گرفتم که برم و جلوش در بیام. رفتم تو کوچه و گفتم آهای چیکارش داری؟ یارو یه نگاه بهم انداخت و یه پوزخندی زد و به کارش ادمه داد، منم سه پیچش شدم، وقتی دید من بیخیالش نمیشم گفت اصلا تو چیکارشی؟ منم جوگیر، گفتم لعنتی زنمه!!

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
تبلیغات

آپلود عکس
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1055
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 7
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 165
  • آی پی دیروز : 33
  • بازدید امروز : 395
  • باردید دیروز : 51
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 32
  • بازدید هفته : 446
  • بازدید ماه : 571
  • بازدید سال : 8,775
  • بازدید کلی : 94,443
  • کدهای اختصاصی
    Abzar4u